نقش حجاب در استحکام پیوند خانوادگی

ساخت وبلاگ

بدون تردید، حجاب به عنوان یک ارزش دارای آثار گوناگونی است که یکی از آنها باعث پایداری و استحکام پیوند خانوادگی است. با رعایت اصل حجاب وپوشش در محیط بیرون خانواده، حریم زن وشوهر حفظ و خانواده دارای ثبات خواهد شد.

زنان با حجاب خود هم در تحکیم خانواده شخصی خود نقش دارند و هم در تحکیم خانواده دیگران؛ امّا نقش آنها در تحکیم خانواده خود، به این لحاظ است که اعتماد شوهر را به پاکی خود جلب می کنند. امّا نقش آنها در تحکیم خانواده دیگران، مردان دیگر از تمتعات خارج از خانواده محروم می باشند، ازاین رو به همسران خود بیشتر توجه می کنند.[1]

از سوی دیگر رعایت حجاب اسلامی از سوی زنان دربرابرمردان، یکی از مولفه های سامان دهنده روابط سالم زن و مرد در اجتماع است و زنان را از صورت کسانی که خواسته یا نا خواسته رقیبانی در برابر همسر مردان قرار می گیرند و مردان را به خود و زیبایی های خود می خوانند، خارج می و جاذبه های همسران را برای یکدیگر و درون خانواده نگه می دارد و باعث پدید آمدن جاذبه­های بیشتر همسران برای یکدیگر و از این راه به استواری بنیان خانواده کمک می.[2]

به هر حال، فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیرهمسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونیِ شخص از لحاظ روانی، یکی از عوامل خوشبختی او به شمار می رود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی، یکرقیب و مزاحم و زندانبان وی به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری . علت این که امروزه جوانان از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد ، جواب می دهند که: "حالا زود است، ما هنوز بچه ایم، و یا به عناوین دیگر از زیر آن شانه خالی می کنند"، همین است.[3]

یکى از نویسندگان، در خصوص تأثیر برهنگى بر اضمحلال و از هم پاشیدگى درخت تنومند خانواده چنین مى نویسد: در جامعه اى که برهنگى بر آن حاکم است، هر زن و مردى همواره در حال مقایسه است، مقایسه آنچه دارد با آنچه ندارد، و آنچه ریشه خانواده را مى سوزاند، این است که این مقایسه، آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مى زند.[4] پر واضح است که نتیجه شوم این گونه مقایسه ها در جوامعى که از نعمت حجاب محروم اند، رویش بیشترى داشته و آنچه امروزه تحت عنوان فروپاشى نظام خانواده در بعضی از جوامع شاهدیم، از این مقوله است. در نقطه مقابل، جوامعى که حجاب را به عنوان موهبتى الهى پذیرفته و خویش را به رعایت آن ملزم دانسته اند، نه تنها اولین گام را در حفظ کانون گرم خانواده برداشته، بلکه آبرو و شرافت انسانى خویش را فراهم ساخته و از آزار و اذیتها و نگاه­هایى که همچون تیرهایى مسموم به پیکره فرد و اجتماع اثر مى­کنند، نیز محفوظ مانده­اند.

یکی از قضات دادگستری نقل می‌کند: در یوسف آباد تهران، خانواده‌ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی‌کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره می‌رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه‌ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون می‌رود. پس از گذشت چند ساعت، بچه‌ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می‌کنند و تا آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه‌ها طول می‌کشد. مرد خانه، سراغ همسر خود را از بچه‌ها می‌گیرد و بچه‌ها می‌گویند که مادر برای خرید گوشت از خانه بیرون رفته و هنوز برنگشته، مرد سراغ قصاب محله می‌رود و پرس و جو می‌کند؛ ولی قصاب اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. آن مرد پس از تلفن به اقوام و آشنایان سراغ پاسگاه نیروی انتظامی می‌رود و جریان را تعریف می‌کند. مأموران پس از تحقیقات اولیه، سراغ قصاب رفته و از وی پرسش می‌کنند اما قصاب با قاطعیت تمام، اظهار بی‌اطلاعی کرد. مأمورین به تفحص در مغازه پرداختند. سپس به زیرزمین که گوسفندان را پس از ذبح به آنجا می‌بردند، رفتند. هنگام خارج شدن، مأمورین مقداری مو می‌یابند که موها، موی گوسفند نیست و قصاب برای بازجویی بیشتر به پاسگاه بردند.

سرانجام با پی‌گیری‌های دقیق، قصاب به جنایت خود اعتراف کرد که: این زن، همسایه ما بود، ولی رعایت پاکدامنی را نمی‌کرد و سر و سینه خود را نمی‌پوشاند و از جمال خوبی هم برخوردار بود. آن روز که به مغازه آمد به گونه‌ای به خودش رسیده بود که نفس امّاره مرا وادار کرد کامی از آن زن بگیرم. او را برای دیدن گوشت بهتر به داخل مغازه دعوت کردم و به او گفتم گوشت خوب و مورد پسند شما، پشت یخچال است. وقتی پشت یخچال رفت او را به زیرزمین کشاندم و با کاردی که در دست داشتم او را تهدید کردم و از او خواستم تن به زنا بدهد، بیچاره می‌لرزید، امّا چاره‌ای نداشت. در پایان، افکار شیطانی مرا واداشت برای آن که کسی از ماجرا باخبر نشود، او را بکشم، امّا باز افکار شیطانی مرا رها نکرد و گوشت زن را جدا کرده، همراه گوشت گوسفندان چرخ کردم و فروختم و استخوان‌ها را نیز در فلان منطقه خاک کردم.

این داستان از بدحجابی این زن سرچشمه گرفت. شاید هیچ­گاه آن زن فکر نمی‌کرد که بدحجابی می‌تواند پایانی چنین تلخ و پرگناه داشته باشد و به تجاوز، قتل، یتیم شدن فرزندان و سرگردانی همسرش بینجامد و نیز چنین عواقبی برای قابل خود در پی داشته باشد.[5]

به هر حال، زنان بدحجاب، ضربه­های جبران­ناپذیر و خانمان براندازی را بر زندگی خود و پیکره جامعه وارد می­سازند و با پوشش نامناسب خود، همزمان با حضور در اجتماع، در واقع به افراد بزهکار اجازه حریم شکنی و جنایت و... می­دهند.


[1] - حجاب و آزادی، مقالات کنگره اسلام و زن، ص56.

[2] - حجاب در فرهنگ اسلامی، ص 107.

[3] - مسئله حجاب، ص89.

[4] - حداد عادل، غلام على، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص 69- 70.

[5] - ر.ک: رحیمی، عباس، فرشتگان زمین، ص34.

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ساعت 0:38&nbsp توسط مصطفی اسلامپور کریمی  | 

آقای ظریف انتظار این نبود! روزنامه کیهان..... استعفا..........
ما را در سایت آقای ظریف انتظار این نبود! روزنامه کیهان..... استعفا....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karimi48 بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 18:55