مقاله مانندی کوتاه/جلوه­ هاى خدمت­ رسانی به محرومان

ساخت وبلاگ

جلوه­ هاى خدمت­ رسانی به محرومان

سودمندی و نفع­ رسانی

سودمندی، یکی از جلوه ­های خدمت­رسانی است. در روايات اسلامی، خدمت­ رسانی يك از ويژگي­ها و مشخصه­ هاى اصلى مؤمنان دانسته شده است: دراين باره جميل يكي از راويان مي­گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: «المؤمِنونَ خَدَمٌ بَعْضُهُم لبَعْضٍ قالَ جميلٌ: قلتُ: و كيفَ يَكونونَ خَدَماً بَعْضُهم لبَعْضٍ؟ قالَ: يُفيدُ بَعْضُهُم بَعْضاً»[1]؛ مؤمنان خدمتگزار يكديگرند. گفتم چگونه؟ فرمود: به يكديگر فايده و سود مي­رسانند.

مقام معظم رهبری، در درس خارج خويش درباره معنا و مفاد اين حديث فرمودند: «مؤمنين خدمتكاران يكديگرند، "خَدَم" جمع خادم است. يعني با همين تعبيري كه در فارسي مي­گوييم خدمتكار، محترمانه­اش خدمتكار است و غيرمحترمانه و عوامانه­اش نوكر است، نه خدمتگذار كه معنايش متفاوت است.

شخصي كه نزد امام صادق(ع) بود مي­گويد: تعجب كردم چه طور همه خدمتكار یکديگرند، به تعبير عرفي يعني همه نوكرهمند!؟ "و كيفَ يَكونونَ خَدَماً بَعْضُهم لبَعْضٍ؟" اين به چه معناست، يعني مثلاً بروند خانه­هاي یکدیگر خدمتكاري كنند!؟

"قالَ: يُفيدُ بَعْضُهُم بَعْضاً"؛ به يكديگر فايده برسانند؛ پس فايده رساندن مؤمنين به خدمتكاري است، منّتي نيست، نكته اين است. چه در عرض هم باشيم مثل مردم كوچه و بازار و هر كسي كه به حسب جايگاه اجتماعي، پست و منصبي دارد، اگر فايده­اي داشت خدمتكار است و ديگر منّتي ندارد بر مردم. البته نكته اين حديث به نظر ما فقط اين نيست كه فايده برساند، بلكه بايد منّتي هم نباشد و خدمت و فايده­اش را با منّت گذاشتن باطل نكند.»

درباره مرحوم شيخ رجبعلي خياط نوشته ­اند: «وي در پاسخ كسي كه نصيحتي خواسته بود، گوشش را گرفت و فرمود: خدمت به خلق! خدمت به مردم! شيخ رجبعلي خياط معتقد بود: راه محبت خدا، محبت به خلق خدا و خدمت به مردم، به خصوص انسان­هاي مستضعف و گرفتار است.»[2]

سعدي شرین سخن (ره) مي­گويد:

صاحبدلي به مدرسه آمد ز خانقاه

بشكست عهد صحبت اهل طريق را

گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود

تا اختيار كردي از آن، اين فريق را

گفت: آن گليم خويش به در مي­برد ز موج

و اين جهد مي كند كه بگيرد غريق را

آری؛ مؤمن، انسانی «مبارک» و پر سود برای دیگران است. در فرهنگ قرآنی، انسان "مبارک" کسی اشت که از ناحیه او نفع بسیاری عاید مردم شود، به همین دلیل درباره حضرت عیسی (ع)، در قرآن تعبیر به "مبارک": «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً اَیْنَ ما کُنْتُ»[3]شده است.  امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه می‏فرماید: مقصود از «جَعَلَنی مُبارَکاً»یعنی نفاعاً؛ یعنی خداوند او را برای مردم بسیار سودمند قرارداد.[4]

مرحوم طبرسی  نیز در تفسیر "جوامع الجامع" می­نویسد: «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً، أی نفّاعاًً، معلّماً للخیر؛ واژه مبارک به معنای کسی است که بیش از اندازه به مردم سود برساند و تعلیم دهنده خیرات باشد.»[5]

 پیامبر اکرم (ص) می­فرماید: «مثلُ المؤمن مثلُ النخلة ما أخذت مِنها مِن شیءٍ نفعک»[6]؛ شخص با ایمان همانند درخت خرماست که هر چه از آن برگیری، سودمند است.

سراپای زندگی انسانِ معتقد به خدا، این ویژگی را تشکیل می­دهد که در هر موقعیتی که باشد و به هر درجه­ای که برسد، برای مردم نافع است و خود را خادم آنان می­داند.

 یاری به دیگران

در فرهنگ اسلامى، یارى­رسانى به یکدیگر را «مواسات» مى­نامند.

«مواسات» در لغت به معنای مساعدت، دستگیری، همیاری، تعاون، برابر داشتن، غمخواری، یاریگری، مددکاری، مشارکت و سهیم ساختن در مال آمده است.[7] پس بنابر، اصل مواسات باید مسلمانان، نیازمندان و دوستان را شریک و سهیم در مال و معاش خود دانسته و نیاز آنان را بر آورده سازد، همچنین با آنها اظهار همدردی نموده، خود را شریک در مشکلات آنان قراردهد.

مواسات در فرهنگ اسلامی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است؛ به طوری که تکافل و یاری کردن برادران دینی و اهتمام به امور آنان و مواسات با ایشان از والاترین عبادتها و نشانه کمال بندگی حق است تا آنجا که پیامبر اکرم (ص) ایمان حقیقی را در گرو مواسات می­داند و می­فرماید: « مَنْ وَاسی الفَقیرِ وَ النِّصْفِ النَّاسِ مِنْ نفسه فذلک المؤمن حقّاً»[8]؛ کسی که با فقیر مواسات کند و با مردم از جانب خود انصاف نماید، او مؤمن حقیقی است.

در دین اسلام به مسلمانان توصیه شده است که غافل از یاد نیازمندان جامعه نبوده و آنان را فراموش نکنند،[9] مؤمنین را  به یاری كردن و مهرورزى با هم و مواسات با نيازمندان و عطوفت با يكديگر تشویق و ترغیب نموده است.

پیامبر(ص) سفارش­های فراوانی به مسلمانان نموده تا نسبت به زندگی و مشکلات آنان و مسائل یکدیگر بی­اعتنا نباشند و همیشه مسلمانان را به یاری یکدیگر و تعاون و مواسات تشویق می­کرد، چنان که خطاب به اهل مدینه می­فرمود: «مؤمنان دوستان و سرپرستان یکدیگرند. مؤمنان نباید شخص عیالمند و قرض دار را به حال خویش رها سارند، بلکه باید به او کمک کنند، مسلمانان باید افراد از پای درآمده را یاری کنند. همسایه مانند خود انسان است نباید به او ضرری برسد.»[10]

پیامبر(ص) در این مورد می­فرماید: «مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[11]؛ هر كس به اين حالت برسد كه هيچ اهميّتى به وضعيت ديگر مسلمانان ندهد در واقع مسلمان نيست، و كسى كه بشنود صدای مردى را كه فرياد دادخواهى به سوى مسلمانان سر داده است و او را اجابت نكند مسلمان نيست.

در تفسیر این روایت که با اندک تفاوتی در منابع روایی اسلام بیان شده، چنین آورده­اند که اگر مسلمانی با وجود توانایی بر حلّ مشکلات مسلمانان، در پی رفع گرفتاری آنان نباشد، مسلمان واقعی نیست؛ یعنی مسلمانی وی کامل نیست و امّا در صورتی که توانایی بر حلّ مشکلات مردم را نداشته باشد، صرفاً برای تصمیم بر حلّ آن، شایسته پاداش است.[12]

پيامبر گرامي(ص) مي­فرمايد: «أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَةً أَحْسَنُهُمْ مُوَاسَاةً وَ مُوَازَرَةً؛ هركس نسبت به ديگران بهتر همدردي و كمك مي‌كرد نزد آن حضرت (ص) مقام و منزلتي بزرگ‌تر داشت.»[13]

آن حضرت در روایتی دیگر می­فرماید: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ فی تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ بِمَنْزِلَةِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذَا اشْتَکی مِنْهُ عُضْوٌ واحِدٌ تَداعی لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالْحُمّی وَالسَّهَرِ»[14]؛ مؤمنان از نظر مهرورزی و عطوفت نسبت به یکدیگر مانند یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن دچار درد می‏شود سایر اعضا از راه تب و بیداری و ناراحتی همدردی خود را با آن عضو ابراز می‏دارند و به کمکش می‏شتابند. بنابراین مثل مومنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم [واهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر] مثل یک پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن اظهار همدردی می­کنند.

سعدی هم بر همین اساس در اشعار معروف خود گوید: 

بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در آفرینش ز یك گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

تو كز محنت دیگران بی غمی نشاید كه نامت نهند آدمی[15]

اگر جامعه اسلامى را مانند پيكر واحدى بدانيم، اعضاى اين پيكر ارتباطى حياتى و سرنوشت ساز، با يكديگر دارند اختلال و كم كارى در يك عضو، عامل به هم خوردن تعادل بدن خواهد شد. در اين هنگام، بقيه اعضا بايد به كمك آن عضو بشتابند و به او يارى دهند تا نظم و تعادل به بدن برگردد و حيات و زندگى ممكن شود. اين حقيقت، در سطح جامعه اسلامى نيز بايد پياده شود. اگر نيازمندى به عللى نتوانند خود را همپاى ديگران قرار دهد، شايسته است ديگران به او يارى دهند تا عدالت و تعادل اجتماعى در جامعه محقق گردد. امام صادق (ع) ايجاد مواسات را به عنوان حق افراد جامعه اسلامى بر يكديگر بيان فرموده است:

يحق على المسلمين الاجتهاد فى التواصل والتعاون والتعاطف و المواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم على بعض»[16]؛ مسلمانان موظفند در راه پيوستگى و كمك نسبت به نيازمندان كوشا و جدى باشند، از عواطف اخلاقى و كمكهاى مالى مضايقه نكنند به هنگام گرفتارى و نياز، يار و ياور هم باشند.

دانى که خدا چرا تو را داده دو دست؟

من معتقدم که اندر آن سرّى هست

یک دست به کار خویشتن پرداختن

با دست دگر ز بى کسان گیرى دست

گره ­گشایی

گره­گشايى، حل مشكل ديگران و برطرف نمودن نيازهاى مادى و معنوى مردم، جلوه­هاى ديگرى از خدمتگزارى است كه در اسلام سفارش فروانی شده است. برخوردارى ازاين ويژگى، توفيقى است كه خداوند نصيب بندگان نيكش مى­سازد. در حقيقت، نيازمندى كه به انسان روى مى­آورد، رحمت و هديه­اى الهى است كه بايداز آن استقبال گردد.

 امام حسين(ع) مى­فرماید: «أنّ حوائج الناس اليكم مِن نعم الله عليكم فلا تملّوا النّعم»[17]؛ نيازهاى مردم (كه شما براى حل آنان اقدام مى­كنيد)از جمله نعمت­هاى خداوند است براى شما. از مراجعه مردم به خودتان اظهار ملالت و دلتنگى نكنيد.

انسان اگر بتواند حاجت و نياز كسى را بر طرف كند، ولى در آن كوتاهى بورزد، گويا نعمتى را ناسپاسى كرده و از فيض و رحمت خداوند روى برتابيده و در نتيجه به خود، ظلم و ستمى را روا داشته است.

امام كاظم(ع) مى­فرمايد: «من أتاه اخوه المؤمن فى حاجة فانّما هى رحمة من الله ساقها اليه، فإن فعلَ ذلك فقد وصلهُ بولايتنا و هى موصوله بولاية الله عزّ و جلّ و إن ردّهَ فقد ظلم نفسه و اساء اليها»[18]؛ آن كه برادر ديني­اش نيازى پيش او مى­برد، آن نياز رحمتى است الهى كه خداوند به سوى او فرستاده است. اگر آن نياز را برآورد، به ولايت ما رسيده و ولايت ما نيز به ولايت خداوند پيوسته است و اگر آن نياز را رد کند، به خود ستم كرده و بدى رسانده است.

درباره مصادیق خدمتگزاری،نمونه­هاى فراوانى در منابع روایی اسلام به چشم مى­خورد، تا آنجا كه براى اين عنوان، باب مستقلّى گشوده است.[19]

 


[1] - كافي، ج2، ص167

[2] - كيمياي محبت، ص 218، تنديس اخلاق ص78

[3] - مریم، آیه31.

[4] - بحارالانوار، ج 71، ص 341.

[5] - تفسیر جوامع الجامع، ج2، ص451.

[6] - میزان الحکمه، ج2، ص538.

[7] - لسان العرب، ج14، ص 35؛ مجمع البحرین، ج1، ص 76؛ تاج العروس، ج10، ص17.

[8] - شیخ صدوق، الخصال، ج1، ص47.

 

[9] - محمد یعقوب کلینی، الکافی، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365هـ.ش، ج7، ص52.

[10] - محمد بن اسحاق، سیره ابن هشام، تحقیق محی الدین عبدالحمید، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق، ج2، ص 351؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408، ج3، ص 273-276.

[11] - اصول کافی، ج2، ص164.

[12] - ر.ک: بحارالانوار، ج71، ص337.

[13] - همان، ص341.

[14] - اصول كافی، ج2، ص165- 166.

[15] - كلیات سعدی، صفحه 25. البته رسولخدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ جامعه مسلمین را به منزله پیكر واحد دانسته نه جامعه بشریت را، و حق هم همین است؛ زیرا جامعه كفر و نفاق نمی­تواند پیكر واحد باشد، كه در كفر و نفاق جز جنگ و نزاع و خودخواهی و فریب چیزی وجود ندارد و نیز كفر و ایمان در یك جا نمی­گنجد.

[16] - اصول كافي، ج2، ص174.

[17] - بحارالانوار، ج71، ص318.

[18] - همان، ص313.

[19] - همان، ج71، ص 283-342.

آقای ظریف انتظار این نبود! روزنامه کیهان..... استعفا..........
ما را در سایت آقای ظریف انتظار این نبود! روزنامه کیهان..... استعفا....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karimi48 بازدید : 82 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 9:56